ناتوی سنی تغییر مدل امنیت غرب آسیا پس از حضور پدیده داعش در منطقه غرب آسیا و حضور راهبُردی آن‌ها در عراق و سوریه به جهت جلوگیری از ادامه و پاگیری حکومت‌های با گرایش‌های اسلامی اصیل و به نوعی مخالف با تفکر و اندیشه حکومت‌های غربی که توسط جریان‌های امپریالیسمی طراحی و اجرا گردید تا […]

ناتوی سنی تغییر مدل امنیت غرب آسیا

پس از حضور پدیده داعش در منطقه غرب آسیا و حضور راهبُردی آن‌ها در عراق و سوریه به جهت جلوگیری از ادامه و پاگیری حکومت‌های با گرایش‌های اسلامی اصیل و به نوعی مخالف با تفکر و اندیشه حکومت‌های غربی که توسط جریان‌های امپریالیسمی طراحی و اجرا گردید تا هژمونی منطقه‌ای آمریکا کم رنگ نشود کمتر می‌توانست متصور شود که این دو کشور بتوانند از تله موجود ایجادشده توسط غرب رهایی پیداکرده و مجدداً شرایط معمول خود را به عنوان یک کشور مستقل حفظ کنند شاید خوش‌بینانه ترین کارشناسان سیاسی نیز معتقد بودند که حفظ تمامیت ارضی این دو کشور به عنوان یک کشور واحد غیرممکن و در بهترین شرایط کشوری تقسیم‌شده با حکومت‌های محلی و منطقه‌ای خواهند ماند. طبعاً این اتفاق به عنوان یک تئوری عنوان‌شده قدیمی تحت عنوان نظریه تفرقه بی انداز و حکومت کن استعمارگران در طول تاریخ مطرح بوده که توسط برنارد لوییس در سال ۱۹۷۹ تحت عنوان طرح تجزیه خاورمیانه مطرح گردید تا به وسیله آن میزان نفوذ غرب در هارت لند و همچنین امنیت اسرائیل در این منطقه را افزایش دهد. اما در عمل با شکست طرح تولید تروریست (داعش و…) در منطقه این خواسته با مشکلات جدی روبرو گردید. حضور نیروهای مردمی در کشور عراق تحت عنوان الشحد الشعبی و حمایت از دولت وقت و ارتش آن کشور حضور و همچنین حمایت نیروهای مردمی در سوریه و حضور مستشاری نظامی ایران و روسیه باعث گردید طرح تشکیل دولت اسلامی عراق و شام با شکست روبرو گرید لذا آمریکا و متحدان راهبردی‌اش سعی در جهت حفظ خواسته‌های دولت مطبوع خود در منطقه با رویکردی جدید سعی در ایجاد فضای نو در شرایط امنیتی منطقه کردند فرصت کودتای که با چراغ سبز آمریکا در عربستان و روی کار آمدن بن سلمان به عنوان مهره اصلی آمریکا در منطقه رنگ تازه‌ای به خود گرفت، بن سلمان به عنوان ابزار در دست آمریکا همان طور که مایکل و الف در کتاب (آتش و خشم در کاخ سفید ترامپ) صراحتاً این مطلب را عنوان می‌کند و از او به عنوان آدم دولت آمریکا نام می‌برد می‌تواند به عنوان مسئول کشوری ثروتمند و ذی‌نفوذ در اعراب در معادله قدرت منطقه‌ای ت جایگزینی مثبت برای ادامه طرح‌های آمریکایی اسرائیلی باشد. حضور بن سلمان به عنوان موتور محرکه کشورهای عربی منطقه تحت عنوان پرچم‌دار ناسیونالیسم عربی و با ردای گشاد و خادم‌الحرمین به دوش خود سعی در تجمیع اعراب حوزه خلیج‌فارس در زیر پرچم واحد عربستان است.

گواه این اقدام عملکرد اخیر این کشور و تحریم قطر به علت عدم همیاری آن کشور باسیاست‌های تنش زا عربستان در قبال کشورهای دیگر منطقه است. بر این اساس آمریکا با رویکرد ایجاد جنگ داخلی در منطقه سعی به تشکیل یک ارتش متحد عربی است که بر اساس آن بتواند با ایجاد فضای ملتهب منطقه خواست های خود را دنبال کند که این اتفاق در سخنان اخیر ترامپ قابل مشاهده است که پس از حمله موشکی به سوریه اعلام می‌دارد که نیروهای آمریکا از سوریه خارج و جایگزین آن ارتش عربی خواهد شد. که صد البته منافع گسترده‌ای را برای آمریکا و متحدانش به ارمغان می‌آورد. نمونه از منافعی که می‌توان از آن‌ها به کم کردن هزینه‌های مادی و معنوی حضور فیزیکی نیروهای آمریکایی، فروش تجهیزات نظامی به متحدان عربی، ایجاد فضای تضاد تحت عنوان شیعه و سنی، و چندین و چند موضوع دیگر که با این اقدام نصیب آمریکا می‌گردد نام برد.

اما خطر اصلی که به نظر می‌رسد خواست آمریکا در پی آن است ایجاد فضای تنش شیعه و سنی در منطقه است. فضایی که هر آنچه ملتهب تر باشد با میزان رضایتمندی غرب ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد. این اتفاق در عمل معادلات امنیتی منطقه را دست‌خوش تغییرات جدی می‌کند تا جایی که به فضای جدال شیعه و سنی تبدیل شود و حوزه نزاع گسترده گردد. به نظر می‌رسد تشکیل ارتش عربی یا همان ناتوی سنی یکی از اتفاقات جدی منطقه است که با هدایت آمریکا و مدیریت عربستان سعودی شکل می‌گیرد تا عملاً قدرت سخت منطقه غرب آسیا و یا به تفکر غربی خاورمیانه به وسیله یک جمعیت نظامی بومی منطقه اهداف جریان غربی را پی گیری کند که می‌تواند تبعات انسانی اقلیمی و در کل امنیتی را بر بدنه آسیب‌دیده منطقه و کشورهای مرتبط وارد کند و تبدیل به یک جنگ تمام‌عیار مذهبی شود. لذا طلب می‌کند که دستگاه دیپلماسی کشور ایران به عنوان کشور موثر منطقه فضای موجود را رصد و جهت جلوگیری از آسیب بیشتر، برنامه‌های راهبردی طراحی نماید تا بر اساس دکترینی منطبق با حوزه بحث فضای موثری را در منطقه جهت خروج از وضعیت مورد خواست آمریکا مدیریت نمایید تا شاید خطر تجزیه منطقه و ایجاد جنگ مذهبی کم رنگ تر گردد و فلسفه اصلی امت واحد اسلامی که در اهداف اسلام اصیل قرار دارد پر رنگ تر گردد، فلسفه‌ای که سال‌های متمادی است که بنیان نگرانی غرب و متحدانش را تشکیل داده است. طبیعی است که به دلیل وجود زیرساخت‌های منطقه غرب آسیا از لحاظ ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی که در ساختار اقلیمی این منطقه وجود دارد فرصتی را ایجاد می‌کند که اگر کشورهای حاضر منطقه تحت یک همبستگی و اتحاد واحد بر اساس منافع مشترک منطقه‌ای گرد آیند آنگاه به یقین در عرصه بین‌الملل این ظرفیت می‌تواند معادلات تک قطبی دنیا را دست‌خوش تغییر و تحول نمایید و فرصت‌های گسترده‌ای را برای احیای منطقه فراهم نمایید. که در عمل این عامل نگرانی غرب و بالأخص هم پیمان استراتژیک آن حکومت غاصب صهیونیستی است. امید است دستگاه دیپلماسی ایران با به کارگیری ابزارهای موجود همچون رسانه و اقدامات دیپلماتی بر آگاه‌سازی دولت‌ها و مردم منطقه پرداخته تا با رویکردی علمی و منطقی بتواند با ایجاد گفتمانی قالب در تغیر معادلات امنیتی منطقه تأثیر داشته و موثر عمل کند و مانند بسیاری از تجربه‌های تاریخی گذشته دچار اصل غافلگیری قرار نگیرد.

           محسن جابری